اقتصاد جهانی
اکثر اقتصاد دانان در کل جهان طرفدارتجارت آزاد هستند.همچنین ممکن است که آن ها از اقتصادبازار درقبال نظام های برنامه ریزی دولت حمایت کنند.از دیرباز یکی از نقد ها به نظام اقتصاد سرمایه داری،عدم تامین عدالت اجتماعی بوده است ،که در قالب تشدید محرومیت،فقر،تبعیض،خودنمایی می کند.پس ازدهه ی 1990میلادی که باحذف قطب کمونیسم و ظهور دوران شبکه های اطلاعاتی و عصر جهانی شدن همراه بود،به دلیل اهرم های تکنولوژیک و حقوقی در اختیار نظام سرمایه داری نوین(مانند نهادهای اقتصادی و سیاسی بین المللی)مرحله ی جدیدی از جهان گستری الگوی تولید و مصرف و سیاست گذاری امریکایی -انگلیسی
آعاز شد ،که از جمله پیامد آن شکاف بین ثروتمندان و فقرا در جهان بوده است.که روز به روز افزایش می یافت که بیشترین زیان آن متوجه گروه های محروم،حاشیه نشین، فقرا و بیکاران بود.
در این مقاله که بخش کوچکی از دریای اقتصاد جهانی می باشد ،به طور مختصر به علم اقتصاد و بخشی از وظایف آن می پردازیم.و سپس به چند نکته ی مهم که در پیشرفت اقتصاد هر جامعه اهمیت دارد،اشاره خواهیم کرد.
*علم اقتصاد چیست؟
آنچه امروزه به عنوان علم اقتصاد نامیده می شود عبارتست از مجموعه ای از نظریه های علمی که در زمینه های گوناگون اقتصادی ودر ابعاد مختلف،توسط متفکران و نظریه پردازان اقتصادی مطرح شده ویا عناوینی نظیر اقتصادسیاسی،اقتصاد اجتماعی ،اقتصادکلان،اقتصاد خرد،اقتصاد ریاضی،اقتصاد سنجی،اقتصاد پولی ونظایر آن می باشد.تمامی نظریه های علمی اقتصاد دارای ساختار تحلیلی و نظری بوده وبر اساس اصول و مبانی روش شناسی ومعرف شناسی و موضوع شناسی به دست آمده اند،و برای دست یابی به چهره ی واقعی علم اقتصاد توجه به این امر ضروری است.در ادامه ی این مقاله درقبال چند جمله اقتصاد کلان را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
*اقتصاد کلان چیست؟شاخه ای از علم اقتصاد است که به عملکرد،ساختار،رفتار وتصمیم گیری یک اقتصاد در کلیت آن می پردازد.خواه اقتصاد یک کشور ،یک منطقه ویا اقتصاد جهانی.اقتصاد کلان با بررسی شاخص های کلی نظیر تولید ناخالص داخلی،نرخ بیکاری ،شاخص قیمت،سعی در فهم عملکرد کل اقتصاد دارد .اقتصاد خرد و کلان دو شاخه عمده علم اقتصاد هستند.اقتصاد کلان درواقع مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیده ها و متغیرهای کلی اقتصادی،بررسی روابط بین آن هابه منظور پیش بینی و اتخاذ سیاست ها ی مناسب در آینده ،تصحیح سیایت ها و تصمیمات اقتصادی گذشته است.
*مهم ترین وظیفه ی اقتصادها:
الف)برقراری توازن در واردات وصادرات
ب)برقراری توازن در بودجه دولت
ج)استفاده بهینه از منابع کمیاب
د)پس انداز وذخیره سازی ارز برای کاهش بدهی ملی
تقاضای اقتصادی مردم در هر جامعه ای ممکن است نامحدود باشد.منابع نیز کمیاب هستند.بنابراین هر نظام اقتصادی باید بتواندبرای استفاده از منابع کمیاب در تولید کالا و خدماتی که نیاز و تقاضای آن در بالاترین سطح است،بهترین و موثرترین راه را انتخاب کند.برخی از اقتصاد دانان بر این باورند که یکی از مهم ترین وظایفی که حداقل بعضی از اقتصاد ها پیش رو دارند،تضمین این مساله است که همه ی اعضای جامعه،از کل دستاورد اجتماعی سهم منصفامه ای دریافت کنند و یا سهم برابری در ریشه کنی و غلبه بر فقرداشته باشند.
*اقتصاد و نظریه عدالت به مثابه انصاف.
نظریه ی رالز یکی از بزرگترین اقتصاد دانان با طرح نظریه ی عدالت که در آن سود گرایی را به انتقاد می گیرد ،در تلاش بود تا اصل هنجار خاصی را ارائه کند که برای طرح ریزی مبانی اساسی هر جامعه دموکراتیک مناسب باشد.وی معتقد بود:
الف)هر فردی حق دارد از طرح مشخص و برابری از حقوق و آزادی های اولیه برخوردار باشد.این طرح باید برای همه یکسان باشد و درآن آزادی های سیاسی برابر،از ارزش های یکسانی برخوردار باشند.
ب)نابرابری های اقتصادی و اجتماعی باید بتواند دو شرط را تامین کند:
شرط اول ) اول آن که این نابرابری ها باید ناشی از دفاتر و مناصبی باشد که درشرایطی با فرصت مناسب وبرابری عادلانه برای همه ،باز و تحقیق پذیر باشد.
شرط دوم )اینکه این نابرابری ها باید بیشترین منفعت را برای ضعیف ترین قشر جامعه در بر داشته باشد.
*نظریه ی مارکسیسم و طبقه و سرمایه گذاری اقتصادی
یکی از مهم ترین مفاهیم موجود در نظریه ی مارکسیستی ((طبقه)) است.برای اینکه جامعه ای بتواند درگذر زمان بقای خود را حفظ کند وبه شکوفایی برسد،باید افرادی که تامین نیروی کار لازم برای تولید را برعهده دارند، علاوه بر تامین نیازمندی های خود تولید مازاد را نیز داشته باشند.دلیل این ضرورت آن است که در هر مقطعی از زمان بسیاری از اعضای جامعه امکان یا توان انجام کار ضروری برای تامین نیازمندی های خود را نخواهند داشت.یا اینکه آن ها به این نتیجه می رسند که با وجود داشتن این توانایی نباید توان خود را در این راه به کار بگیرند.مارکسیست ها تولید تخصیص،و توزیع مازاد را فرآیند های طبقاتی می نامند.که به گونه ای می توان آن را مدیریت کرد تا تمامی اقشار جامعه (چه کسانی که در چرخه ی تولید اند و چه کسانی که دارای شغل هایی هستند که به چرخه ی تولید ربطی ندارد)به حیات و بقای خود ادامه دهند .بهر حال تعلق گرفتن مازاد به افرادی که در جامعه مشارکت بیشتری را در چرخه ی تولید دارند تبعات موثری رابر ماهیت آن بر جای خواهد گذاشت .که می تواند اختصاص دادن سهام های شرکت ها به کارگران و یا کارکنان چرخه ی تولید باشد .ویا محصول مازاد بدست آمده از مازاد اولی را به عنوان مبنایی بر ارزش افزوده در نظام سرمایه گذاری قرار داده و سود بدست آمده از آن تحویل کارگران قرار گیرد که این امر خود باعث سرمایه گذاری مجدد شده ،پس به همین دلیل چرخه تولید قوی تر می شود.
*پاداش ،استدلال ابزاری در اقتصاد.
بد نیست بدانیم که از دیدگاه اقتصاد دانان نئو کلاسیک توزیع به طور کامل به مشارکت وابسته است ،نه به نیاز.بنابراین توزیع مبتنی بر مشارکت از نظر ابزاری مورد قبول است .همانطور که می دانیم بازار سازو کار مناسبی برای توزیع محسوب می شود.ودلیلش این است که سازو کار بین مشارکت و پاداش بازار به خوبی توازن و برابری ایجاد می کند.در این سازو کار مالک هر یک از عوامل تولید،اعم از نیروی کار،زمین ،سرمایه ،متناسب با تولید درآمد نهایی،حقوق دریافت می کند.پس کسی که به دنبال پاداش بیشتری است ،سعی می کند کیفیت عوامل سهیم در روند تولید را بهبود دهد و مشارکت بیشتری در دستاورد های اجتماعی داشته باشد.اگر پاداش به تولید بستگی نداشت ،آن گاه انگیزه ای برای افزایش مشارکت وجود نداشت .پس پاداش یکی از مهم ترین روش های ایجاد انگیزه در پیشرفت اقتصاد در یک جامعه است .
منابع و ماخذ
برگرفته از کتاب اقتصاد جهانی -عدالت جهانی :
نویسنده جورج اف. دمارتینو.
تنظیم:
محمدرضاجعفری مرداد 99